مقالات حساب به دینار . ۱۳۹۵/۰۴/۲۸ مرد نیازمندی برای درخواست کمک مالی به در خانه ثروتمندی رفت، خواست در بزند که ناگه صدای صاحبخانه را شنید که با تندی به مستخدمش میگوید: چرا چوب کبریتهای سوخته را دور ریختی؟ با شنیدن این سخن به بخت بد خود لعنت فرستاده و قصد رفتن میکند که صاحبخانه در را باز کرده و میپرسد: امری داشتید جناب؟ مرد گفت: عرضی داشتم که پشیمان شدم از بیانش… صاحبخانه: چرا؟ موضوع چیست؟ مرد از نیاز خود صحبت کرده و علت ناامید شدنش را نیز بازگو میکند، صاحبخانه نیز با محبت و گشادهرویی به او کمک میکند، مرد که بعد از ناامیدی کامل به خواستهاش رسیده بود، میپرسد شما که از چوب کبریتهای سوخته هم نمیگذشتی چطور با من اینگونه سخاوتمندی؟ صاحبخانه لبخندی زده و میگوید: حساب به دینار، بخشش به خروار… برچسب:داستان میانگین امتیاز کاربران: 0.0 (0 رای) 12345 برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود