مقالات سوپ بینمکش را میخورد؛ با رضایت . ۱۳۹۵/۰۵/۰۳ مرد و زن نشستهاند دور سفره. مرد قاشقش را زودتر فرو میبرد توی کاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را و زودتر میفهمد که دستپخت همسرش بینمک است و اما زن چشم دوخته به او تا مهر تایید آشپزیاش را از چشمهای مردش بخواند و مرد که قاعده را خوب بلد است، لبخندی میزند و میگوید : "چقدر تشنهام !"زن بیمعطلی بلند میشود و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه میرود . سوراخهای نمکدان سر ِسفره بسته است و به زحمت باز میشوند و تا رسیدن آب فقط به اندازه پاشیدن ِ نمک توی کاسه زن فرصت هست برای مرد.زن با لیوانی آب و لبخندی روی صورت برمیگردد و مینشیند. مرد تشکر میکند، صدایش را صاف میکند و میگوید: " میدونستی کتابهای آشپزی رو باید از روی دستای تو بنویسن ؟ "و سوپ بینمکش را میخورد؛ با رضایتو زن سوپ بانمکش را میخورد؛ با لبخند! برچسب:داستان میانگین امتیاز کاربران: 0.0 (0 رای) 12345 برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود