مقالات سلام . ۱۳۹۴/۰۷/۰۱ سلام، ای دختر بی مادر تنها ! که میبینم بزیر پای تو اقلیم فردا را سلام، ای کودک امروز، ای نام آور فردا که میدانم بفرمان تو ملک آسمانها را غمت نازم ـ چرا چشمت پر اندوه است ؟ بدلها رنگ غم میپاشد این چشمان پر اندوه بخند ای تکسوار شهر تنهائی ! که موج خنده ای گرمت دل انگیز است بخند ای تک نهال دشت غربت ها ! که از لبخند تو، دنیای انسانها طربخیر است *** مباش اندوهگین ای تک نورد راه آینده ! نگه کن، همچو دامان طبیعت مادری داری زمین و آسمان با تو امید جاودان با تو خدای مهربان با تست مباش اندوهگین ای دختر فردا ! ز مادر بهتری داری . زمان چون باد میپوید یتیمی بر سر کوچ است اگر دل بر خدا بندی ـ یتیمی واژه ای پوچ است *** لبت را رنگ شادی ده که پیروزی برویت با لب پر خنده میخندد نگه بر آسمانها کن ـ بچشمت ماه میخندد ـ تمام آسمان با چهره ی تابنده میخندد در این دنیای پهناور ـ زمین از تو، زمان از تست، عشق جاودان از تست لبت نازم بخنده باز کن لب را که در برق نگاهت کوکب پیروزی آینده می خندد برچسب:شعر میانگین امتیاز کاربران: 0.0 (0 رای) 12345 برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود