مقالات ای نماز تو عاشقانه حسین منزوی ۱۳۹۴/۰۷/۰۸ علی ای میر پهلوان عرب! زیر تیغت سر یلان عرب ای در خیبر از تو کنده شده! وز تو لات و هبل فکنده شده! خصم شد هر که کردگار تو را بوسه زد تیغ ذوالفقار تو را ای مناجاتی شبانه! علی! ای نماز تو عاشقانه! علی! آنچنانی که تیر وقت دعا کشد از پا برون طبیب، تو را نیز در وقت سجده بر سر تو میزند تیغ خصم کافر تو شانههای تو، آه! قامت تو آن ستونهای استقامت تو بار اندوه عالمی میبرد دل تو غصهی جهان میخورد شب که میشد تو بودی و غم تو -عالم رنج و راز – عالم تو تا که پنهان ز خلق زیر گلیم ببری شام کودکان یتیم علی! ای پرّ و بال همقفسان! خود پر از درد و دردمند کسان! ای درِ شهر علم مصطفوی! عَلَم سبز حلم مرتضوی! ای علی! ای تو را هنوز فغان، در دل چاههای کوفه نهان حق که دیوار کعبه منشق کرد هم تو را طفل دامن حق کرد کعبه در ظاهر ابتدای تو بود کوفه در ظاهر انتهای تو بود تو ولی، بی زمان و هنگامی هم بیآغاز و هم بیانجامی بودی و آسمان نبود هنوز هم زمین، هم زمان نبود هنوز گر به شوقت نیافرید خدا از چه کرد این جهان پدید خدا برچسب:شعر میانگین امتیاز کاربران: 0.0 (0 رای) 12345 برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود