هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

مصاحبه با روچیار، فرزند کوچک بوتراب

مصاحبه با روچیار، فرزند کوچک بوتراب
دوازده ساله است از استان آذربایجان‌غربی. عاشق کشیدن شخصیت‌های دنیای کودکانه‌اش‌‌. نقاشی‌های رنگارنگ شاد از دنیای زیبای کارتون‌های دوست‌داشتنی‌‌.

بی‌صدا پشت میز نشسته و سرش گرم نقاشی‌ست. متوجه آمدنم که می‌شود، چشم از بوم و کاغذ و مداد برمی‌دارد‌‌. نگاهم در معصومیت چشمانش غرق می‌شود‌‌.

نامش را می‌پرسم‌‌. سرش را بالا می‌گیرد و به آرامی می‌گوید‌: «روچیار» نام زیبایی به زبان کردی به معنای آفتاب‌‌ و چقدر رنگ آفتاب در رخسارش پیداست‌‌.

از علایق و توانایی‌هایش می‌پرسم. با جان دل از علاقه‌اش به نقاشی می گوید‌‌.‌ از سن هشت‌ سالگی متوجه استعدادش در زمینه نقاشی می‌شود‌‌. ولی کارش را بدون شرکت در کلاس و آموزش حرفه‌ای ادامه می‌دهد.

‌ از افتخاراتش‌ کسب مقام اول استانی در مسابقات نقاشی و مقام اول مسابقات اذان در سطح شهرستان‌ است‌‌.

زندگی را بوم نقاشی تعریف می‌کند‌، بومی که با ترکیب رنگ‌های شاد زیباتر است‌‌. می گوید رنگ‌های سیاه و سپید دل‌گیرند‌.‌ ‌نقاشی باید جان داشته باشد، باید نفس بکشد، نفس بدهد به چشمانی که به آن زل می‎زنند‌‌.‌

از پدر می‌پرسم. با گفتن بابا‌،‌ سرش را پایین انداخته‌‌، بغض می‌کند‌‌. آنقدر قوی هست که اشک‌هایش را قورت می‌دهد و ردی از گریه در نگاهش گم می‌شود‌‌. با تمام کودکی‌اش‌‌، وسعت نبود پدر را درک کرده و پذیرفته است. پنج ساله بود که پدر برای همیشه‌‌، به ناگهان از دنیایش گم شد و چندین سال است که حسرت بابا گفتن را در تنهایی‌اش ترسیم و توصیف کرده است‌‌.

می گوید‌‌: شب‌ها قبل خواب‌، به عادت شبانه‌های هرشبش به آرزوهایش فکر می‌کند‌‌. آرزو دارد تا جایی که می‌تواند درس بخواند و تمام سعی و تلاشش را در این راه به کار می‌برد تا بتواند به جایی که شایستگی‌اش را دارد برسد‌‌.

مثل تمام پسر بچه‌ها عاشق توپ است و فوتبال و مهارت زیادی در بازی فوتبال دارد‌‌. رویای فوتبالیست شدن از دیگر رویاهایی‌ست که در سر دارد‌‌‌. عضو تیم فوتبال نونهالان شهرستان است‌‌. چشم امید مربی‌اش‌ که آینده فوتبالی وی‌ را درخشان می‌بیند. گاه‌گاهی هم با کلمات بازی می‌کند و چیزهایی می‌نویسد که جدا از قالب و سبک زیباست‌‌. حرف دل است که بر دل می‌نشیند‌‌.

با دست‌های کوچکش دستان باورم را می‌فشارد و قول مردانه می‌دهد که امید را سرلوحه زندگی‌اش قرار دهد و برای رسیدن به اهدافش باانگیزه و بانشاط گام بردارد. می‌گوید تمام تلاشش را می‌کنم تا به جایی که شایسته است برسم و پاسخ زحمت‌های مادر و اطرافیان و‌ محبت‌های موسسه بوتراب را بدهم‌‌.

از لحن حرف زدنش، از صلابت گفتارش، از لکنت نگرفتن واژه‌هایش و ازبرق چشمانش، آن گاه که آینده را ترسیم می‌کند، شادمان می‌شوم و برایش‌ آرزوی کامیابی و سربلندی و سرافرازی می‌کنم‌‌.

او را به خدایی می‌سپارم که بزرگ‌ترین حامی یتیمان است‌‌.

۱ فروردین ۱۴۰۱ ۱۹:۱۷
روابط عمومی خیریه عترت بوتراب |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید