نیما از سال ۹۰ به صورت کاملا حرفهای شروع به فعالیت در عرصه تئاتر کرد. در نمایشهای «افسانه»، « چریکه تارا»، «کمدی اکتشافات»، «پایان ققنوس»، «هفت کوپه از یک قطار»، « پزشک نازنین»، «بهاری جدید»، «عباس»، «کوهیاران»، «پرسههای موازی»، « تنهایی دندانشکن»، «دردسرهای مرد مرده»، «تیر»، «اقا غول»، «خاتون غول» و ... بازی کرده و کارگردانی نمایشهای «دردسرهای مرد مرده»، « تنهایی دندان شکن »، «pw»، «می بخشم نه از روی ضعف»، «ایستاده بر فراز سکو» و « او پهلوان اکبره» رو بر عهده داشته و توی بهمن امسال با نمایش «او پهلوان اکبره» در بخش ویژه «سرباز انقلاب» سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر حضور داشت که جزو مهمترین افتخارات نیماست و جالبه که همه این موفقیتها رو درحالی به دست آورده که فقط ۱۹ سال دارد. از ۶ سالگی تعزیه رو شروع کرده و بعد از آن صد اوسیما ازش دعوت کرده در نقش یک نوجوان بازی کنه که ۹۰ قسمت از برنامه برای بچههای هیأت ضبط شد. میگه بعد از آن بیشتر علاقهمند شدم و پیگیر این مسئله شدم. درکرمانشاه تالاری داریم که مکان تمرین تئاترهای حرفهای است،آنجا ثبتنام کردم و این موضوع باعث آشنایی من با بازیگرهای صاحبنام شد و راه من را برای کار کردن باز کرد و به جایی رساند که در حال حاضر خودم کارگردانی میکنم. نیما یک برادر داره که درس میخونه. سال ۸۷ پدرش را ازدست داده و ۸ سال پیش با موسسه عترت بوتراب آشنا شده و ازحمایتهای موسسه از جمله اعطای وام و لوح تقدیرهای اهدایی تشکر میکند. وقتی ازش میخوام از رنجها و شیرییهای زندگیش برام بگه، با یک روحیه شاد و غرور و عزت نفسی که از موفقیتش نشأت میگیره، اون بخش از صحبت من در خصوص رنج رو فاکتور میگیره و میگه اولین شیرینی زندگی من جایزهای بود که در سن ۱۰ سالگی تو کلاس چهارم دبستان به عنوان «کارگرداننوجوان » از جشنواره مدارس گرفتم. از هدفهاش برامون میگه و اینکه قصد داره ادامه تحصیل بده ودکترای کارگردانی بگیره. با مناعت طبعی که داره از سختیهایی که کشیده، کلمهای حرف نمیزنه و امید و روشنایی در تکتک کلمات و جملههاش موج میزنه. احساس خوشبختی میکنه و میگه خوشبختی همیشه در زندگی انسان هست، اما اگر زمانی در مسیری که دوست داری کار بکنی،قرار بگیری، بیشتر لذت میبری و احساس خوشبختی میکنی. نیما یه توصیه برای نوجوانان و دوستان خودش داره، اینکه پشتکارداشته باشند، هدفشان را انتخاب کنند و برای هدفشان بجنگند. انسان بدون هدف نمیتونه زندگی کنه و مسیر پوچ و باطلی رو میره اما با هدف در مسیر درست قرار میگیره و به بیراهه نمیره. در تمام لحظههایی که داشتم با نیما حرف میزدم، احساس نمیکردم با یک نوجوان ۱۹ ساله صحبت میکنم و تو تصورم یک مرد پخته و توانمند بود که داره بهم درس زندگی میده.