به گزارش روابط عمومی موسسه خیریه عترت بوتراب به نقل از شهر امید، صدای زنگ ساعت میگوید، یک روز دیگر آغاز شده است. اول پردههای اتاق را کنار میکشی و بعد نوبت آب جوش روی اجاق است. سفره کوچکت را با گل آفتابگردان پهن میکنی، نان و پنیر و سبزی و بعد جمع خانوادهای که صبح را پای سفره ساده، شروع کردهاند. این سهم توست از یک صبح، سهم زنی که روزهایش، ساعتها و دقیقهها عمدتا در خانه سپری میشود. اگر از زنان خانه دار بپرسید، بیشتر آنها میگویند که خانهداری و تربیت فرزندان کم از اشتغال بیرون از خانه ندارد؛ پر مسئولیت و سنگین است و همینطور هم هست، اما جامعهشناسان و روانشناسان میگویند زنانه خانهدار در مقایسه با زنانی که بیرون از خانه کار میکنند به دلیل سبک زندگی متفاوت و ارتباطات اجتماعی محدودتر، بیشتر در معرض افسردگی هستند و آمار افسردگی در آنها 3 برابر بیشتر از همسرانشان است. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم جمعیت زنان خانهدار در کشور از سال 85 تا 90 حدود 18 درصد اضافه شده است. به عبارتی جمعیت زنان خانه دار از 15 میلیون و 998 هزار نفر در سال 85 به 18میلیون و 844 هزار و 862 نفر در سال 90 رسیده است. پزشکان میگویند تغییرات هورمونی، بارداری، زایمان، یائسگی، دوران قاعدگی و... هر کدام به طور دورهای خلق زنان را افسرده میکنند اما وقتی پای روانشناسان به میان میآید، ماجرا فرق میکند. از نگاه روانشناسی عواملی مثل تنهایی، کار تکراری و ناتمام، استرسهای فرزندپروری، روابط اجتماعی محدودتر و فشارهای مالی، موجب میشوند زنان خانهدار بیشتر در معرض بیماریهای روحی قرار گیرند. بخشی از سلامت روحی زنان، چه خانهدار و چه شاغل به برداشت آنها از موثر بودن و جایگاه اجتماعی و فردی آنها باز میگردد. این نکتهای است که «آناهیتا جابری»، روانشناس خانواده درباره آن به «شهر امید»، میگوید: «افسردگی به دلایل مختلفی شروع میشود و اوج میگیرد اما در زنان خانهدار یکی از مهمترین دلایل افسردگی، نارضایتی آنها از خود است، به ویژه زمانی که تحصیلات عالیه دارند این نارضایتی در آنها تشدید میشود، در واقع آنها خود را در نقشی که برای خود متصور بودند نمیبینند و با توجه به نگاه بعضا منفی که در جامعه نسبت به زنان خانه دار وجود دارد که اصولا خانهداری را مساوی با عامیبودن تلقی میکنند، این موضوع بر نارضایتی زنان خانه دار از آنچه هستند میافزاید.» به گفته این روانپزشک این در واقع برشی از بدفرهنگی بخشی از بدنه جامعه است که اصولا خانهداری و تربیت فرزندان را با نگاه منفی تلقی میکنند:« خانهداری مساوی با عامیبودن نیست، بسیاری از زنان خانه دار امروز تحصیلکرده هستند و مانند زنان در بسیاری از کشورهای دیگر عمده زمانشان را به تربیت فرزندان مشغولند، هر چند که میتوان این نقش خانهداری را در کنار نقش اجتماعی برای زنان باز تعریف کرد اما یکی از راهکارهایی که ما برای کاهش افسردگی و نارضایتی آنها پیشنهاد میکنیم، ورود به فعالیتهای اجتماعی است.» چنانکه جباری میگوید، زنان خانه دار به ویژه از زمانی که فرزندان آنها به مدرسه میروند، زمان فراغت بیشتری در خانه دارند و همین در خانه ماندن عوارض روحی را میتواند به همراه داشته باشد که به شکل افسردگیهای خفیف یا شدید، بدبینی و وسواس و مانند آنها بروز پیدا میکند. در ایران در سالهای اخیر تشکیل انجمنهای محلات و همچنین تاسیس پارکهایی مخصوص زنان در برخی مناطق تهران، فرصتهای بیشتری را برای شکل گیری گروههای دوستی زنان ایجاد کرده است، با وجود این هنوز برای بسیاری از آنها این فرصتها شناخته شده نیست. «مینو» که در یکی از سراهای محله شمال تهران، گروه خیریه ای برای پخت و توزیع غذا تشکیل داده، به «شهر امید»، میگوید:« ابتدا 3 نفر بیشتر نبودیم و با پخت هفته ای 100 غذا شروع کردیم که آخر هفتهها در مراکزی که نیازمند بودند توزیع میشد، الان گروه ما 25 نفر شده است و میخواهیم یک آشپزخانه حرفه ای بزنیم که صرفا در راستای تولید غذای خیریهها کار میکند.» او به این نکته اشاره میکند که همین جمع کوچک توانسته اند 5 دختر را در یک سال گذشته جهیزیه بدهند و تعدادی از کودکان بازمانده از تحصیل را با درآمد حاصل از فروش همین غذاها به مدرسه بفرستند. از دیگر زنان فعال در همین گروه، «سیما» ست که جوانترین عضو گروه است و میگوید:«لازم نیست که تمام اوقات فراغت ما صرف کار خیریه شود، خیلیها فکر میکنند باید هفت روز هفته را بیایند و برای خیریه کار کنند و برای همین میگویند ما وقت نداریم. در حالی که اینطور نیست، شما میتوانید یک نصفه روز در هفته را در این زمینه مشارکت کنید و فعال باشید. ما چهارشنبهها از ساعت 10 صبح دور هم جمع میشویم و کارمان هم همان شب تمام است و روز بعد غذاها توزیع میشود، این وقت زیادی از ما نمیگیرد اما حال خوبی به ما میدهد.»