هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

«بوی خدا» در املاکی حقیقی

«بوی خدا» در املاکی حقیقی
هنوز هم آدم‌های خوبی هستند که حاضرند در این شرایط بد اقتصادی خانه‌شان را با مبلغ کمتری در اختیار زوج‌های جوان یا خانواده‌های نیازمند قرار دهند.

به گزارش روابط عمومی موسسه خیریه عترت بوتراب به نقل از شهر امید، رقم‌های بالایی که بنگاه‌های معاملات املاک برای انجام روند ثبت از مشتریان می‌گیرند باعث شده که برخی از افراد سعی در حذف بنگاه‌های معاملات ملکی داشته و با خریدن یک برگه ثبت اطلاعات از بنگاه‌های آشنا یا نوشتن شرایط واگذاری روی برگه‌ای دیگر، خود راسا با مستاجر و... وارد مذاکره ‌شوند تا اصطلاحا رقم زیادی را که بنگاه‌های املاک طلب می‌کنند، پرداخت نکنند که این مسئله نیز سبب بروز مشکلاتی در زمینه واگذاری و  مالکیت منازل یا مغازه‌ها شده است.

 

حال در این میانه رقم‌های رنگارنگی که هر بنگاه‌دار املاک به نام کمیسیون از مشتری اخذ می‌کند، باورش سخت است که بنگاه معاملات ملکی‌ای در شهرمان سال‌ها فعال است که از مشتریانش بر اساس میزان رضایتمندی، کمیسیون دریافت می‌کند!

 

بنگاه حاج‌ آقا حقیقی حوالی خیابان ایران (منطقه12) و انتهای یک خیابان عریض و طویل که مملو از بنگاه‌های معاملات ملکی است، قرار دارد. این بنگاه حدود 20 سالی است که راه‌اندازی شده و آوازه انصافش در محله ایران که هیچ، بلکه به تمام منطقه رسیده است.

«آنان که از ما برده‌اند؛ نبرده‌اند؛ ما بردیم» این متن را با فونت درشتی روی برگه نسبتا بزرگی نوشته و در کنج دیوار مغازه‌اش نصب کرده است.

 

حاج آقا حقیقی مالک خوشروی این بنگاه به دلیل مشغله برای انجام یک کار خیر نمی‌تواند با ما مصاحبه کند و جواد منزوی مباشر خود را که طی بیست سال همراه او بوده معرفی می‌کند؛ حاج جواد پسر مرد سپید مویی است که از روز اول راه‌اندازی این بنگاه با حاج آقا همراه بود و با هم «یاعلی»‌گویان تابلوی مغازه املاک را بالا بردند.

حاج آقا جواد که راوی حال و احوال بنگاه حقیقی است جواز کسب را که در قاب شیشه‌ای گذاشته شده با زحمت از روی دیوار جدا  می‌کند و نشانمان می‌دهد، جای تابلو روی دیوار مانده، او می‌گوید: «حاج آقا حقیقی در زمینه تاسیسات فعالیت می‌کرد تا اینکه متوجه شد در صنف معاملات املاک در حق برخی از مشتریان اجحاف می‌شود و احساس مسئولیت کرد و برای انجام کار خیر و خداپسندانه بنگاهی راه‌اندازی کرد تا به مردم و نیازمندان کمک کند. از همان ابتدا نیتش انجام کار خیر برای نیازمندان بود و شکرخدا توانستیم با همین نیت این بیست سال را طی کنیم و به جایی رسیدیم که معتمد بسیاری از خانواده‌های این منطقه شدیم. به‌طوری‌که اگر هرکسی فقط یک‌بار برای نوشتن قولنامه یا اجاره‌نامه به املاک ما مراجعه کند مطمئن باشید مشتری همیشگی ما می‌شود.»

 

می‌گوید همه مردم گرفتار مشکلات خود هستند و نباید ما بنگاه‌داران نیز باری به آن‌ها اضافه کنیم: «متاسفانه بنگاه‌های معاملات ملکی نگاه عاطفی به مشتریان ندارند و تنها به فکر اخذ کمیسیون هستند، به همین دلیل هزار راه برای جلب رضایت مشتری و در نهایت کسب کمیسیون انجام می‌دهند، اما نمی‌دانند بنده خدایی که با بضاعت محدود برای اجاره یا خرید خانه آمده آنقدر مستاصل است که باید به او کمک کنیم نه اینکه با اخذ کمیسیون‌های بیشتر مشکلات مالی‌اش را دوچندان کنیم. خیابان ایران یک محله محصور و محدود است که معروفیت زیادی نیز در تهران دارد و متقاضی در این خیابان همیشه هست و به همین دلیل برخی از بنگاه‌داران معتقدند که نباید نرخ منطقه شکسته شود! و آن‌ها مایلند به دلیل تقاضای همیشگی مشتری، نرخ معاملات بالا رود اما بیچاره‌ها نمی‌دانند که اگر خانه گران شود و تورم افزایش یابد و درنتیجه متقاضی منازل کم شود، در نهایت دودش به چشم خود آن‌ها نیز خواهد رفت.»

روایاتی از امام صادق(ع) می‌خواند و می‌گوید: «امام صادق تاکید کرده‌اند که باید کاری کنیم که باعث اعتلای دین اسلام شویم. من این سخن را سرلوحه کارم قرار داده‌ام و اینطوری نیستم که برای نماز اول وقت مغازه را ببندم اما در مقابل مابقی روز هرنوع ترفندی را برای کندن پول از مردم به کار بگیرم و سر خودم را کلاه بگذارم!»

 

در حین صحبت‌هایش مردی میانسال به همراه دختری جوان وارد مغازه می‌شود و با سلامی کوتاه که به‌زحمت شنیده می‌شود می‌گوید که دنبال خانه‌ای با ده میلیون پیش و ماهی 700 هزار تومان کرایه می‌گردد؛ منزوی با اینکه به نظر می‌رسد در دهه هفتاد یا اواخر دهه 60 زندگی‌اش قرار دارد به‌تندی از روی صندلی بلند شده و بی‌توجه به همه فایل‌ها خانه‌هایش را که براساس قیمت تنظیم شده؛ یکی‌یکی ورق می‌زند و پس از چند دقیقه با چهره‌ای مبهم و گرفته می‌گوید: نداریم؛ شرمنده. اما شماره تلفنتان را بدهید تا اگر موردی سپرده شد با شما تماس بگیرم.

یحتمل علامت سوال را در چهره و چشمهایمان دید که بی‌توجه به صحبت‌های قبلی می‌گوید: «در این بنگاه ما چیزی برای مخفی کردن نداریم؛ نه پشت پرده حرفی با مالک و مستاجر می‌زنیم نه وعده و وعید به کسی می‌دهیم، بلکه تمام تلاشمان این است که مالک-خریدار یا مستاجر و مالک را روبه‌روی یکدیگر  قرار دهیم تا بدون هیچ واسطه‌ای با یکدیگر به توافق برسند. حتی اگر افرادی به بنگاه آمدند اما همان موقع نتوانستیم با توجه به شرایطشان ملک مناسبی را برای آن‌ها پیدا کنیم حتما شماره تلفنشان را می‌گیریم و در صورت پیدا شدن ملکی که با شرایط آن‌ها همخوانی داشته باشد با آن‌ها تماس می‌گیریم و بارها شده که با افرادی که شماره تماسشان را داد‌ه‌اند تماس گرفتیم که آقا چه نشسته‌ای که ملک مورد نظرتان را پیدا کردیم، اما می‌گویند ملکی پیدا کرده‌اند و تعجب می‌کنند که به یادشان بودیم.»

 

سررسید رنگ و رورفته‌ای را به دستمان می‌دهد که پر از شماره است و با دستخط کج و معوجی توضیحاتی را نیز در حاشیه آن نوشته، برخی شماره‌ها با خودکار خط خطی شده‌اند و ردی از شماره باقی نمانده که می‌گوید: «برخی شماره‌ها را که با خط قرمز نوشته‌ایم یعنی فوری هستند. این دفترچه گواه حرف‌هایم است که حواسمان به همه مراجعه‌کنندگان هست چراکه افرادی که مراجعه می‌کنند در شرایط خوبی نیستند و ما سعی می‌کنیم با استرس و عجله‌ای که دارند نه‌تنها برخورد سرد و بدی نداشته باشیم بلکه به آن‌ها بگوییم حواسمان به آن‌ها هست.»

میانه حرف‌هایش متوجه می‌شویم که قرار است برای آقازاده‌اش کار خیری انجام شود و باید زودتر از موعد به خانه برود؛ اما تماس‌های مداوم و مراجعه گه‌گاهی افراد به بنگاه عرصه را برای مصاحبه ما تنگ می‌کند و دست‌آخر در تماس تلفن آخرش قرار قولنامه خانه‌ای را برای نیم ساعت دیگر می‌گذارد و ناخودآگاه مصاحبه سرعت بیشتری به خود می‌گیرد.

 

به تابلوی کنج دیوار مغازه اشاره می‌کنیم که می‌گوید: «واقعا افرادی به بنگاه می‌آیند و به دنبال خانه هستند که دستشان به دهانشان نمی‌رسد اما در مقابل متاسفانه برخی نیز سوءاستفاده می‌کنند. به‌عنوان‌مثال فردی به مغازه مراجعه کرد و درحالی‌که می‌دانستیم در خیابان کناری سه خانه دارد موقع پرداخت کمیسیون تنها 240 هزار تومان داد و گفت که مستحق هستم، البته من هم به او گفتم که کارت کمیته امدادش را بیاورد تا حتی مجانی برایش کارهای انتقال را انجام دهم و نگذاشتم قسر در برود! واقعیتش این‌ است که ما به دنبال کمیسیون نیستیم و هرچقدر تخفیف لازم باشد و افراد بخواهند به آن‌ها می‌دهیم اما وقتی فردی بخواهد سوءاستفاده کند و اصطلاحا با زرنگی حق دیگری را ضایع کند کوتاه نمی‌آییم.»

از او می‌پرسم که با یک‌ دو دوتا چهارتای ساده می‌توان متوجه شد که این اقدام شما اصلا به نفعتان نیست اما چرا ادامه می‌دهید؟ او نگاه مبهمش را به نقطه‌ای خیالی می‌دوزد و با اینکه تن صدایش کم می‌شود می‌گوید: «آدم نباید در انجام کار خیر دو دوتا چهار تا کند. البته اگر انسان تنگ‌نظر باشد و بخواهد اوستا کریم(خداوند) را رها کند باید هم دلش برای کمک به دیگران بلرزد و پایش توان رفتن نداشته باشد اما وقتی بگویی «توکلت علی الله» و مطمئن باشی که خدا روزی‌رسان است دیگر نگران نخواهی بود.»

 

تلفن مغازه کوچک مجددا زنگ می‌خورد و صدای بلند و تیز زنی از آن سوی گوشی در محیط مغازه می‌پیچد و برای ده دقیقه دیگر قراری برای دیدن یک خانه با مشتری گذاشته  و فیکس می‌شود.

۱۴ مهر ۱۳۹۵ ۱۶:۱۸
هفته نامه شهر امید |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید