هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

بانوی ایرانی، مادر مهربان ایتام هند

بانوی ایرانی، مادر مهربان ایتام هند
وقتی نرگس خود را در غربی ترین نقطه عالم، «پیدا» کرد، نقشه زندگی اش عوض شد و چمدان هایش را بست تا ...

به گزارش روابط عمومی موسسه خیریه عترت بوتراب به نقل از روزنامه قانون، حالا دیگر، نرگس کلباسی اشتری را خیلی‌ها می‌شناسند؛ دختر فداکار ایرانی که شاید روزی روزگاری، داستان زندگی و کارهای او در کتاب‌های درسی بچه‌های ایران، بیاید. هنوز که هنوز است، «این نام نیک است که می‌ماند».

وقتی نرگس خود را در غربی‌ترین نقطه عالم، «پیدا» کرد، نقشه زندگی‌اش عوض شد و چمدان‌هایش را بست تا به کمک بچه‌های یتیمی بیاید که در هندوستان، به سختی تمام، شب را به صبح می‌رسانند. نرگس، آن همه امکانات بریتانیا و کانادا را کنار گذاشت و رنج سفری را به جان خرید که شاید خیلی‌ها در همان قدم اول، بی‌خیالش شوند.

 

خانم اشتری، متولد نخستین روز از نخستین ماه سال 1367 در اصفهان است؛ او تا ۴ سالگی در ایران بود اما بعدش همراه خانواده راهی بریتانیا شد. نرگس در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد. او تا ۱۹ سالگی در انگلستان زندگی کرد و سپس به کانادا مهاجرت کرد. نرگس اشتری کارشناسی مدیریت جهانگردی و کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی دارد.

 

اما تمام داستان زندگی دختر ایرانی و البته فداکار، شیرین نیست، او یکبار به خاطر آنچه تشخیص یک دادگاه هندی تلقی می‌شود به قتل غیر عمد یک کودک معلول، متهم شده است. نرگس در سال ۲۰۱۰ «بنیاد خیریه پریشان» را به امید بهبود زندگی کودکان یتیم و رها شده جهان تأسیس کرد و نام یتیم خانه‌اش را به یاد پریشتان، کودک یتیمی که در سریلانکا دید، انتخاب کرد. بنیاد پریشتان پس از تأسیس یتیم‌خانه‌ای دخترانه و محل نگهداری از کودکان نابینا در شرق هند افتتاح شد. خبرنگار بین الملل پایگاه  قانون برای انعکاس بیشتر فعالیت خانم اشتری، گفتگویی اختصاصی با وی انجام داده که در ادامه از نظر می گذرد:

 

از  تازه ترین فعالیت های عام المنفعه خود در هند برای مخاطبان پایگاه قانون، بگویید؟

بطور کلی فعالیتهایی که داشته و داریم به شرح ذیل است:

یک خانه برای دختران یتیم در شهر رایاگادا ؛ یک مرکز نگهداری برای کودکان نابینا در منطقه موکونداپور. بطور کلی، 7 مرکز آموزشی داریم. چون سیستم آموزش دولتی (هند) ضعیف است و یا بچه‌های فقیر نمی‌توانند به مدرسه بروند این مراکز روزانه 4 ساعت به بچه‌ها آموزش می‌دهند. حضور در این مراکز رایگان است و تمامی لوازم التحریر لازم هم در اختیار بچه‌ها قرار می‌گیرد. مدرسان این مراکز افراد تحصیل‌کرده از خانواده‌های فقیر هستند تا به این شکل درآمدی هم کسب کنند. همچنین دو مرکز کامپیوتر برای جوان‌ها داریم. این مراکز برای آشنایی بچه های جوان با کامپیوتر و اینتزنت ایجاد شده است.

 

پروژه‌های دائمی هم شامل:

- بسته لوازم التحریر برای بچه‌های مدرسه: شامل همه لوازم التحریر مورد نیاز که بطور رایگان بین بچه‌های فقیر توزیع می‌شود

 

1 - اهدا یک جفت بز به خانواده‌های فقیر تا از راه زاد و ولد به درآمد حداقلی برسند

 

2 -  بسته نوزادان:  کلیه لوازم مورد نیاز شامل لوازم بهداشتی و لباس نوزادارن برای دو سال در اختیارشان قرار می‌گیرد

 

3 -  بسته ورزشی: شامل لوازم ورزشی که بین بچه‌ها توزیع می‌شود تا اوقات فراغتشان را پر کنند

 

4 -  بسته وسایل بهداشتی: از صابون تا تشت و شامپو که در اختیار فقرا قرار می‌گیرد

 

5 - اهدا چرخ خیاطی به دختران جوان تا هم بتوانند درآمد داشته باشند و هم مستقل باشند

 

6 - اهدا ریکشا برای درآمدزایی بین پدران سرپرست خانواده

 

 انتظار شما از دکتر ظریف بعنوان پشتیبان شماره یک ایرانیان در خارج از کشور چیست؟ آیا کارهای دریافت پاسپورت ایرانی شما، خوب پیش رفت؟

 

کار دریافت پاسپورت عالی بود. در کمتر از 48 ساعت با همکاری آقای نوریان، سرکنسول محترم ایران در حیدرآباد و همینطور مجموعه وزارت امور خارجه پاسپورت ایرانی من صادر شد. من پاسپورتم را گم کرده بودم و از مدارک شناسایی ایرانی فقط یک کپی شناسنامه داشتم اما با همراهی  و مساعدت وزارت امور خارجه این کار بخوبی انجام شد.

 

قبل از هر چیز لازم می‌دانم از مجموعه وزارت امور خارجه، از سفیر محترم ایران در هند از سرکنسول محترم در حیدراباد تشکر کنم. اما همه باید بدانیم کار من هنوز تمام نشده. علیرغم همه حمایت‌ها از سوی مردم و مقامات سیاسی و علیرغم انعکاس وسیع در رسانه‌ها ولی پرونده من همچنان در جریان است.

 

بطور مشخص از آقای دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه ایران می‌خواهم که در کنار همه گرفتاری‌های روزانه پرونده مرا زیر نظر داشته باشند و برای اجرای عدالت و دادخواهی با مقامات عالی هندوستان رایزنی کنند. تصور می‌کنم باید حتما دستور از سوی آقای ناراندا مودی، نخست وزیر یا وزیر امور خارجه هند صادر شود تا اثرگذاری مثبتی در پرونده من داشته باشد. رایزنی با مقامات استانی شاید در کوتاه مدت موثر باشد اما اثرگذار نیست و نگران این هستم که لابی منطقه‌ای در کنار روابط قبیله‌ای و افراد با نفوذ محلی به دستورات مقامات استانی بی‌توجهی نشان دهند و هر کاری دلشان خواست بکنند.

باز هم از همه هموطنانم، از همه رسانه‌ها و همه مقامات سیاسی خالصانه تشکر می‌کنم اما همه باید بدانیم تا وقتی این پرونده نهایی نشده هر اتفاقی ممکن است رخ دهد و من تقاضا می‌کنم حمایت‌ها تا لحظه آخر ادامه داشته باشد.

 

چرا هند را برای اهداف انسان دوستانه خود انتخاب کردید؟

پیش از آمدن به هند به خیلی کشورها رفته بودم. دلم می‌خواست جایی بروم که از همه فقیرتر و محتاج‌تر باشند. حتی در خود هندوستان هم 6 ماه سفر رفتم تا درنهایت به این استان و این شهر رسیدم که از همه فقیرتر هستند.

 

چطور توانستید از امکانات و رفاهی که در بریتانیا و کانادا وجود داشت، دل بکنید و زندگی خود را وقف کودکان نیازمند و یتیم کنید؟

زندگی در بریتانیا و کانادا من را هیچ وقت خوشحال نمی‌کرد. من در زندگی همیشه به والدین و خانواده خود بسیار نزدیک بودم و وقتی در کودکی به فاصله کوتاهی پدر و مادرم را از دست دادم احساس کردم چقدر این درد قوی است و پیش خودم گفتم این شرایط  برای بچه‌های زیادی وجود دارد که عشق‌های زندگی را از دست داده‌اند. تازه من این شانس را داشتم که دولت از من حمایت کند و می‌دانستم خیلی از بچه‌هایی که در کشورهای فقیر وقتی پدر و مادرشان را از دست می‌دهند، هیچی ندارند چون شهروندان و دولت فقیری دارند. می‌خواستم به این بچه‌ها بگویم من خانواده شما هستم، من در کنار شما هستم. می‌خواستم بگویم خانواده فقط از طریق خون نیست و همه ما یک خانواده هستیم. خواستم به آنها بگویم اگر من  هم مثل شما پدر و مادر ندارم باید در کنار هم قوی باشیم. می‌خواهم بگویم اگر پدر مادر نداریم دلیل نمی‌شود که آینده خوبی نداشته باشیم و به دنبال آرزوهای بزرگ نباشیم. من می‌خواهم در کنار این بچه‌ها باشم، یک خانواده باشیم و برای زندگی خوب تلاش کنیم.

 

آیا تمایل دارید که یک شعبه از بنیاد پریشان را در ایران تأسیس کنید؟ به عبارت دیگر، آیا در برنامه‌هایتان هست که برای کودکان کشور مادری‌تان هم کاری انجام بدهید؟

 

حتماً این کار را خواهم کرد. من وقتی چهار ساله بودم به همراه خانواده از ایران به انگلستان رفتم. بار اولی که برگشتم ایران مادرم را از دست دادم و بار دومی که به ایران سفر کردم پدرم به بیماری سرطان مبتلا شد و پس از 6 ماه فوت کرد. الان فکر می کنم کم کم زمان آن رسیده که به ایران برگردم.

همیشه در ذهنم بوده که به ایران برگردم و برای بچه های ایران کار کنم. ایران زادگاه من است و برای من مهمترین کشور دنیاست. نه تنها ایران که تا وقتی بتوانم برای همه بچه های دنیا کار خواهم کرد. نباید تفاوتی بین بچه ها باشد، همه ما یک شکل به دنیا می آییم و یک شکل از دنیا می رویم. همه ما شهروندان یک زمین هستیم و باید همه تلاشمان را برای بهتر شدن دنیا انجام دهیم. ایران برای من عزیزترین جای دنیاست و بنیاد پریشان حتما به ایران خواهد آمد.

۲۴ مهر ۱۳۹۵ ۱۰:۵۲
روزنامه قانون |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید