هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

مینا، رتبه ۹۰ رشته هنر در آزمون سراسری ۱۴۰۱ :

راه رفتن در مسیر هدف، یک نوع موفقیت است.

راه رفتن در مسیر هدف، یک نوع موفقیت است.
باید یاد بگیری که چطور دنیای زیبایی‌ها و کودکی‌هایت را بزرگ و بزرگ‌تر کنی تا دوشادوش تجربه‌های تو آب دیده بشن تا در آینده در زندگی جایی برای تو باشد، تویی که یک انسان بزرگ و موفق هستی، تویی که مثل هیچ کس نیست.
فرزندان بوتراب امسال با کسب رتبه‎‌های زیر ۱۰۰۰ در آزمون سراسری نشان دادند که سختی‌ها و مشکلات مانع رسیدن به اهداف والایشان نیست بلکه این سختی‌‎ها راه‌گشای یک فردای روشن‌اند.
مینا یکی از۶ فرزند موفق بوتراب است که برای شرکت در مراسم افتتاحیه مجتمع آموزشی بوتراب به همراه خواهرش در دفتر مرکزی موسسه حضور دارد و به بهانه این آشنایی پای صحبت‌های دختر دوست‌داشتنی بوتراب نشسته‌ایم. 

 

بیوگرافی 
مینا هستم متولد بهمن ماه ۸۲. در یک خانواده ۷ نفره چشم به دنیا گشودم. در سن ۱۴ سالگی پدرم را از دست دادم. آخرین فرزند خانواده هستم و با مادرم زندگی می‌کنم، دو خواهر و دو برادر بزرگ‌تر از خودم دارم.
از کودکی علاقه و  استعداد خاصی به نقاشی و  سایر رشته‌های هنری داشتم. به مقطع راهنمایی و زمان انتخاب رشته که رسیدم تصمیم گرفتم وارد رشته‌ای بشم که واقعا به اون تعلق دارم. خانواده‌ام ابتدا من رو برای انتخاب رشته آزاد گذاشتند ولی بعد به خاطر  حرف‌هایی که به خاطر ناآگاهی  اطرافیان می‌شنیدند، مخالفت کردند ولی من تونستم متقاعدشون کنم قصد دارم وارد رشته‌ای بشوم که در آینده اون را از آنِ خودم بدونم و در نهایت موفق شدم با تحصیل در رشته مورد علاقه‌ام رتبه ۹۰ کنکور هنر را به دست بیاورم. در طول سال از خودم انتظار داشتم با رتبه‌ای زیر ۵۰ قبول بشم ولی به دلیل اینکه سر جلسه کنکور زمان‌بندی خوبی نداشتم نتونستم سوالات زبان انگلیسی رو پاسخ بدم.

 

 وقتی وارد رشته گرافیک در هنرستان شدم هیچی از کنکور هنر نمی‌دونستم. اوایل سال سوم شنیدم که کنکوری برای رشته من وجود داره. از خرداد ماه شروع به خوندن کتاب‌های درسی کردم.  بعد از دو ماه مطالعه مداوم، تیرماه با یکی از دوستانم که به تازگی کنکور هنر داده بودم قرار ملاقات داشتم، از اون روز فهمیدم که کنکور هنر اصلا اون چیزی که فکر می‌کردم نیست و خیلی گسترده‌تراز تصورم هست و فقط ده درصد از کتاب‌هایی که من خوندم در کنکور هنر سهم دارند. 

 از اونجایی که فضای خونه برای درس خوندن مناسب نبود تصمیم گرفتم به کتابخانه بروم. در کتابخانه دخترانی بودند که برای کنکور میخوندن، از اونها کمک می‌گرفتم و سعی می‌کردم احساس کنکوری بودنشون رو با تمام وجودم حس کنم. من از اون موقع به بعد روزی ۹ تا ۱۱ ساعت درس می‌خوندم.
  همیشه به یادگیری علاقه داشتم حتی روزهایی بود که اتاقم را کلاس درس فرض می‌کردم و با خودم زبان و درسای دیگه رو تمرین می‌کردم.  به ریاضی و ورزش هم علاقه فراوانی دارم.  قبل از شیوع ویروس کرونا  در رشته‌های کاراته، بوکس و شنا فعالیت می‌کردم. 

 

خاطره‌ای از پدر
مرگ پدرم غمگین‌ترین خاطره من بود، دلتنگی‌ها شروع شد، اندوه‌های من زیاد شد، من شکستم ولی غم و اندوه برای من و اهدافم آب و نان نمی‌شد. پدرم و نصیحت‌هایی که همیشه درگوشم زمزمه  می‌کرد را در قلبم نگه داشتم و همیشه حامل اون‌ها بودم و هستم. دختری شدم که روی پای خودش ایستاد، از زمین خوردن ترسی ندارم و تجربه می‌گیرم به همین خاطر مشکلات، غم و غصه‌ها، بی‌پولی‌ها و... هیچ وقت من رو زمین نزدند و تونستم همه رو پشت سر بگذارم و از داشته‌هایم نهایت استفاده را ببرم.

موفقیت از دیدگاه شما
من موفقیت را تنها در برنده شدن، قبول شدن و یا پیروزی نمی‌دونم. به نظر من راه رفتن هم یک نوع موفقیته و کسی که در مسیر هدفش حرکت و تلاش می‌کنه فرد موفقی هست، خواه پیروز شود و خواه شکست بخورد و همین یعنی خوشبختی.

مهم‌ترین عامل موفقیت‌تون در کنکور 
مهم‌ترین عامل در موفقیت من و هریک از کنکوری‌های موفق، اول خودشون و بعد اطرافیانشان هستند چون خودِ ما هستیم که باید تلاش کنیم و خسته نشیم و اراده داشته باشیم.
خانواده‌ام و اطرافیان در موفقیت من نقش داشتند، اونها من رو به درس خوندن تشویق می‌کردن و بسیار درکم می‌کردند، وجودشون به من آرامش می‌داد و حالا من موفقیت خودم رو تقدیم می‌کنم به همه نوباوگانم... نوباوه‌های من هدف من بودند و به خاطر اونها احساس خستگی نمی‌کردم. در زندگی مشکلات زیادی وجود دارد گاهی اون‌ها می‌تونن مارو از پا دربیارن و گاهی میشه با اون‌ها رو پای خود، قدرتمند ایستاد.

بزرگ‌ترین هدف در زندگی 
 بزرگ‌ترین هدف من از جمع اهداف کوچکم به وجود میاد و این اهداف کوچک، من رو به آینده‌ام می‌بره و من در آینده خودم را پیرزنی می‌بینم به دور از تمام تمایلات دنیوی که یک چیزی داره برای نسل آینده...
دوست دارم شاگرد اول دانشگاه باشم و تا جایی که می‌تونم درسم رو ادامه بدم. می‌خوام درآینده یک نقاش یا گرافیست حرفه‌ای بشم، یک نمایشگاه برای آثارم داشته باشم. من در زمینه‌های موسیقی، تئاتر، نقاشی، ورزش، کامپیوتر، دیزاین، کتاب‌خوانی و قصه‌گویی مهارت دارم و دوست دارم در این زمینه‌ها به بالاترین سطح تخصص برسم و بتونم نوباوگانم رو آموزش بدم و اونها رو چه از نظر مادی و چه علمی تخصصی و فکری حمایت کنم.

آشنایی با موسسه بوتراب 
من از سال ۱۳۹۹ با موسسه بوتراب آشنا شدم و همیشه موسسه بوتراب رو حامی دانش‌آموزان و دانشجویان در نظر داشتم، توجهشون به تحصیل به قدری بود که من رو شگفت‌زده و خوشحال می‌کرد و دوست داشتم که تعداد چنین افرادی در جامعه بیشتر شود.
اردویی که چند روز قبل همراه موسسه  داشتیم جزء خاطرات خوب و به‌یاد‌ماندنی من در ذهنم ثبت شد و من رو بیش از اندازه خوشحال کرد. کارکنان و بانیان موسسه بوتراب همیشه در تصور من انسان‌های خیلی خوبی بودند و دوست داشتم موسـسین و مسئولان خیریه بوتراب رو از نزدیک ببینم ولی بعد از دیدار با آنها اون مقدار خوبی که در ذهنم تعریف کرده بودم بسیار ناچیز بود .انسان‎هایی با روحی سرشار از خوبی و  زیبایی بودند و خاستگاهشون زیبایی بود...

توصیه برای فرزندان بوتراب
به عنوان یکی از چندین هزار فرزند بوترابی حرفم به تمام فرزندان بوتراب اینه که رو پای خودتون بایستید، از شکست‌ها درس بگیرید و اجازه‌ تکرار شدن وقایع ناخوشایند را ندهید و همیشه از بودن با دوستان خوب لذت ببرید.

سخن آخر 
سخن آخرم رو می‌خوام تقدیم کنم به فرزندان و دوستان بوترابیم؛ تو باید یادبگیری که چطور دنیای زیبایی‌ها و کودکی‌هایت را بزرگ و بزرگ‌تر کنی تا دوشادوش تجربه‌های تو آب دیده بشن تا در آینده در زندگی جایی برای تو باشد، تویی که یک انسان بزرگ و موفق هستی، تویی که مثل هیچ کس نیست.

۳ مهر ۱۴۰۱ ۲۰:۳۷

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید