هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

یکی از موفق‌ترین فرزندان تحت حمایت موسسه:

از وجود حامیانم قوت قلب می‌گیرم. ساخت آینده‌ای روشن، انگیزه من برای تحمل سختی‌هاست.

از وجود حامیانم قوت قلب می‌گیرم. ساخت آینده‌ای روشن، انگیزه من برای تحمل سختی‌هاست.
زنـگ کـه می‌زنیـم مـادرش جـواب می‌دهـد. تـا نـام موسسـه خیریـه عترت بوتراب را می‌شــنود بــه زبــان کــردی و بــا لهجــه شــیرینش شروع می‌کنـد بـه قربـان صدقـه رفتـن و دعـای خیـر کـردن.
علـی، فرزنـد ارشـد خانـواده‌ای از خانواده‌هـای ایتـام تحـت‌پوشـش موسســه اســت، او دانشــجوی تــرم دوازده پزشــکی در دانشــگاه علــوم پزشــکی کرمانشــاه اســت و در ۵۰ کیلومتری خانواده‌اش در خوابگاه دانشجویی زندگی می‌کنــد. بــا او تماس گرفتیــم تــا بدانیــم چگونــه مشکلات و سختی‌ها نــه تنها او را از پای در نیاورده بلکـه از او چنین جــوان موفقی ســاخته اســت.

 علـی ۲۴ سـاله اسـت و بعـد از اتمام تحصیلـات پیـش‌دانشـگاهی بلافاصلـه در رشـته پزشـکی دانشـگاه سـنندج قبـول شـده. سـه سـال اول را در ایـن دانشـگاه می‌گذرانـد امـا بـه دلیـل دوری از خانـواده تصمیــم می‌گیــرد کــه درخواســت انتقالــی خــود را بــه دانشــگاه علــوم پزشــکی کرمانشــاه اعــلام کنــد. در نبــود پــدر احســاس می‌کنــد کــه حتمــا بایــد نزدیــک مــادر و خانــواده باشــد و هــوای آنهــا را داشــته باشــد. اکنــون در دانشــگاه کرمانشــاه بــا معدلــی بـالا مشـغول گذرانـدن دوره کارآمـوزی اسـت کـه شـش مـاه بعـد بــه اتمـام می‌رســد.

احــوال خانــواده‌اش را جویــا می‌شــویم، می‌گویــد بــرادر کوچکتــرش هــم امســال موفــق شــده در رشــته علــوم آزمایشــگاهی دانشــگاه کرمانشــاه قبــول شــود. خواهــرش در حــال گرفـتـن دیپلــم اســت و در حــوزه علمیـه ثبـت نـام کـرده امـا بـه خاطـر ایـن کــه مــادر تنهــا نماند، فعلــا ایــن موضــوع را بـه حالـت تعلیـق در آورده اسـت. مـادر هـم در خانـه بـا دو سـه راس بـزی کـه دارد، بـرای مـصرف روزانـه شـیر و دوغ و ماسـت تهیــه می‌کنــد.

می‌خواهــم در مــورد پــدرش بپرســم امــا می‌ترســم ناراحتــش کنــم، اشــاره کوچکــی می‌کنــم بــه خاطــرات دوران بچگی‌اش، چنــد لحظــه ســکوت می‌کنــد و بعــد ادامــه می‌دهــد. بچــه کــه بــودم بــه زمیــن کشــاورزی کوچــک پــدرم می‌رفتــم و ســاعت‌ها بــا هــم آنجــا کار می‌کردیــم. پـدرم چوپـان بـود و تعـدادی گوسـفند و بـز داشـت، خیلـی دوسـت داشـتم همـراه او بـه چوپانـی بـروم. امـا اوایـل سـال دوم ابتدایـی بــودم کــه حــال و روز پــدر بــه وخامــت گراییــد و او را بــه خاطــر سرطـان معــده از دســت دادیــم.

حـالا کـه پـدرم بـه رحمـت خـدا رفتـه بـود، مـن مانـدم و مـادری سـی سـاله و خواهـر و بـرادری خردسـال. خانـه محقـر و سـاده‌ای داشــتیم بــا ســقفی چوبــی کــه طبقــه زیریــن آن هــم محــل نگهــداری چنــد راس گوســفند و بــز بــود. بــرای گــذران زندگــی شروع کردیـم بـه فـروش گوسـفندان، پـس از مدتـی کوتـاه بـا فـروش همـه آنهـا مـا بـاز هــم دســت خالــی ماندیــم. بــرای دریافــت کمــک بــه کمیتــه امــداد سر زدیــم، حــدود ســه ســالی طــول کشــید کــه پیگیری‌هــای لازم صـورت گیـرد و مـا تحـت حمایـت ایـن نهاد قـرار بگیریـم.

او می‌گویــد وقتــی پــدر فــوت کــرد، بــه خاطــر ســن کــم متوجــه مشــکلات موجــود نبــودم. بــرای دوره راهنمایــی بایــد بــه روســتای دیگــری می‌رفتیــم، بــرای تهیــه هزینـه سرویس بـا مشـکلاتی  مواجـه شـدم امــا بــا تشــویق‌های مــادرم و همچنیــن ّافراد خیر هیئــت امنــای مســجد محــل  دوره راهنمایی هـم بـا معـدل بـالای ۱۹ بـه پایــان رســید.

دوره دبیرسـتان کـه بـودم بـه خاطـر پـاره‌ای از مشــکلات جدیــد کمــی افــت تحصیــل داشــتم. خانه‌مــان قدیمــی و کهنــه بــود و نیــاز بــه تعمیــرات اساســی و ضروری داشــت. دنبــال یــک وام شــش میلیونــی از کمیتـه امـداد بودیـم کـه خانـه را بکوبیـم. حـدود دو ســال و نیــم درگیــر ایــن مســئله بودیــم. در ایــن مــدت، ۴ نفــری بــه اتــاق دوازده مــتری یکــی از خویشــاوندان نقــل مــکان کــرده بودیــم و بــا شرایط بســیار سـختی در آنجـا زندگـی کردیـم.

همـه ایـن مسـائل دسـت بـه دسـت هـم داد تـا معـدل دوره دبیرسـتان و پیـش دانشـگاهی مـن بـه ۱۵ کاهــش یابــد. حــالا فرصــت خیلــی کوتاهــی مانــده بــود تـا خـودم را بـرای کنکـور آمـاده کنـم، امـا منابــع درســی لازم را در اختیــار نداشــتم. معلــم دبیرســتانم کــه مدیــر یکــی از موسســات آموزشــی بــود، بــا توجــه بــه شـناختی کـه از اسـتعدادهای مـن داشـت، تصمیـم گرفـت بـه صـورت رایـگان امـکان اســتفاده از خدمــات آموزشــی موسســه را بــرای مــن فراهــم کنــد. بعــد از اعـلام نتایـج، بـا کسـب رتبـه سـه رقمـی توانسـتم محبت‌هــای ایــن عزیــزان را تــا حــدودی هـر چنـد انـدک جـبران کنـم. بالاخـره وارد دانشــگاه شــده بــودم و حــالا می‌توانســتم بـا درس خوانـدن بـه اهـداف خـود جامه عمــل بپوشــانم.

از زمــان آشــنایی‌اش بــا موسســه بوتــراب می‌پرسـم

می‌گویـد عیـد سـال ٩٣ بـود کـه اعضـای ایـن موسسـه بـه خانـه مـا آمدنـد و اولیـن کمـک مالـی را از سـوی آنـان دریافت ّکردیـم. کمـک هزینه‌هـای ایـن عزیـزان خیر کـه ماهیانـه بـه حسـابمان واریـز می‌شـود، وضعیــت را بــرای مــن و خواهــر و بــرادرم مســاعدتر کــرده و مــا امیدوارتــر از پیــش زندگـی می‌کنیـم. همچنیـن دریافـت کمـک هزینه‌هــای تحصیلــی از جانــب حامــی باعـث شـده رونـد تحصیلـی رو بـه رشـدی داشـته باشـم، اوایـل سـال گذشـته بـود کـه یـک سری تجهیزات پزشـکی مثل فشـار سـنج و روپــوش کــه از نیازهــای ضروری‌ام بــود، بــرای مــن ارســال کردنــد.

منابــع تحصیلــی مـن در رشـته پزشـکی بسـیار گـران‌قیمت‌ هسـتند امــا بــا کمــک مســئولین اکنــون مشــکلی از ایـن بابـت نـدارم. حمایـت حامیانـم باعـث شــده قــوت قلــب بیشتــری داشــته باشــم، در جامعـه‌ای کـه بـه سـمت تجمـل‌گرایـی و مادیـات مـی‌رود، داشتـن چنیـن حامیانـی کـه هنـوز هـم دغدغـه مسـتضعفین و ایتـام را دارنــد، انگیــزه‌ای قــوی بــرای ســاخت آینـده‌ای روشـن برایـم ایجـاد می‌کنـد، تمام تلاشـم را می‌کنـم تـا خـوب درس بخوانـم و رشـد کنـم. امیـدوارم روزی بـه جایـی برسـم کــه مــن هــم بتوانــم دردی از دردهــای نیازمنــدان را دوا کنــم.

بعـد از اتمـام تحصیـلات، هدفـش وارد شـدن بـه بـازار کار اسـت کـه بتوانـد در ایـن رشـته تجــارب جدیــدی کســب کنــد، امــا هــدف بعــدی و بزرگـتـرش ادامــه تحصیلات در دوره تخصــص و رشــد بیشـتـر اســت.

علــی اهــل کتــاب و مطالعــه و فــردی فعــال در اجتمـاع اسـت، بـه کتاب‌هـای شـهید آوینـی و شــهید مطهــری علاقــه خاصــی دارد، از مســائل ســیاسی روز هــم غافــل نمی‌شــود و بــه همــت چنــد تــن از دوســتانش چندیــن شماره از نشریـه دانشــجویی دانشــگاه ســنندج و کرمانشــاه را چــاپ کــرده و در فعالیت‌هــای فرهنگــی مذهبــی  شرکت می‌کنــد.

او کــه از کودکــی بــا ســختی‌ها و مشــکلات مالــی فراوانــی دســت و پنجــه نــرم کــرده، امـا هیچ‌گاه مانـع رسـیدن او بـه اهـداف بلنـد و ادامـه تحصیـل نشـده‌اند و مادیـات هرگــز اولویــت او در زندگــی نبــوده و نخواهــد بــود، می‌گویــد ســخن مــولی متقیـان را کـه در کودکـی از یکـی از اهالـی مسـجد شـنیدم، هیـچ وقـت از ذهنـم پـاک نمی‌شــود، حـضـرت علــی می‌فرمایــد: "علــم بهتر اســت چــون ثــروت را تــو بایــد نگــه داری ولــی علــم تــو را نگــه مــی‌دارد." ایــن جملـه همیشـه الگـوی مـن در زندگـی بـوده اســت.

در ایـن دنیایـی کـه بـه قـول علـی، مادیـات حـرف اول را می‌زنـد، مناعـت طبـع ویژگـی چشــمگیری در شــخصیت و روحیــات ایــن مــرد جــوان بــود، از او می‌پرســم کــه در حــال حــاضر آیــا نیــاز خاصــی دارد کــه بتوانیـم کمکـش کنیـم، علـی جـواب منفـی می‌دهــد و خدایــش را شــکر می‌کنــد.

تعریـف علـی از خوشـبختی بسـیار دلنشـین اســت و زیباتــر اینکــه علــی خــودش را آدم خوشــبختی می‌دانــد. او خوشــبختی را در سلامتی و آرامــش می‌بینــد. می‌گویــد همین‌کــه خانــواده سالمی داشــته باشــی و بتوانـی ارتباطـت را بـا خـدا حفـظ کنـی، احســاس آرامــش و خوشــبختی در دلــت پدیـدار می‌شـود. خوشـبختی را بایـد درون خــودت بجویــی نــه اینکــه در ظواهــر بــه دنبــال آن باشــی.

علـی یکـی از فرزنـدان بسـیار موفـق تحـت حمایـت موسسـه مـا اسـت، او بـا توجـه بـه تجربیاتــش می‌گویــد جــوان امــروز بایــد اراده داشـته باشـد و هـدف خاصـی را بـرای خـود ترسـیم کنـد، تـا می‌توانـد در ایـن راه تـلاش کنـد تـا بـه موفقیـت روزافزون دسـت یابـد. آرزوی علـی ایـن اسـت کـه امـام زمـان نـگاه ویـژه‌ای بـه او داشـته باشـد و بتوانـد سرباز امـام زمـان باشـد. بــی حضــور او نمایــش زندگــی چیــزی کــم داشــت، آمــده اســت تــا بازیگــر خــوب صحنــه زندگــی خــود باشــد...


۲ فروردین ۱۳۹۵ ۱۳:۰۳
روابط عمومی خیریه عترت بوتراب |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید