از راه میرســد، امــروز بــازی داشــته و کمــی خســته اســت امــا لبخنــدش پرانرژیســت. تــرم آخــر کارشناســی ارشــد تربیــت بدنــی اســت و در گرایــش رفتــار حرکتــی دانشــگاه دولتــی اهــواز درس میخوانــد. ســیما بازیکــن تیــم هندبــال و فوتســال در ســطح حرفهایســت. لابهلای حرفهایــش متوجــه میشــوم امــروز، ســالروز تولــد سیماســت، دختــری قهرمــان و پرامیــد... روز تولــدش ســورپرایز شــده اســت. میگویــد: «بــرای اولیــن بــار غافلگیــر شــدم، هماتاقیهــام و همتیمیهــام بهــم گفتــن کــه مربــی جلســه فنــی گذاشــته و گفتــه بایــد بیایــن، رفتــم بــه محــل جلسـه، وقتـی در رو بـاز کـردم دیـدم روی کیـک شـمع گذاشـتن و تولـدم رو جشـن گرفتـن.» خاطـره داغ غافلگیـر شـدنش، درخشـش اشــک درون چشــمهایش و خنــده شــیرینش! چــه ترکیــب زیبایــی بــرای یــک روز تولــد بــه یــاد ماندنــی ســاخته! ســیما از خانــوادهاش میگویــد: در یــک خانــواده یــازده نفــری بــه دنیـا آمـدم. شـش خواهـر و دو بـرادر دارم کـه بـه لطـف خـدا همـه تحصیـلکـرده و یـا مشـغول بـه تحصیـل هسـتند. دو خواهـر و یکـی از برادرهـا ازدواج کـرده و بقیـه مجردیـم. هم قهرمان است و هم تیزهوش در حـال حاضـر دانشـجوی اسـتعدادهای درخشـان تـرم چهـار کارشناسـی ارشـد تربیـت بدنــی هســتم، در حــال آمــاده شــدن بــرای دفــاع از پایــان نامــه و شــرکت در آزمــون مقطـع دکتـری هسـتم. مقامهــای قهرمانــی زیــادی در ســطح اســتانی و کشــوری در رشـته هندبـال و فوتسـال کسـب کـردم؛ مثـل قهرمانـی فوتسـال مسـابقات یونورسـیاد و همچنیـن مقـام اول دانشـجویان مناطـق چهــار کشــور، در رشــته هندبــال هــم ســال ٨٩ در مســابقات دانشآمــوزی قهرمانــی کشــور مقــام دوم رو کســب کــردم و سـال بعـد در مسـابقات لیـگ دسـته یـک قهرمانـی کشـور مقـام اول رو آوردم و کلــی عناویــن قهرمانــی دیگــه کــه فکــر نکنــم بشــه همــهاش رو اینجــا آورد. روی زمینهای خاکی تمرین کردم اولیـن بـار کـه هندبـال بـازی کـردم، نـه سـاله بـودم، یـک نفـر رو دیـدم کـه تــوی کوچــه و روی زمیــن خاکــی تمریــن میکــرد، خیلــی خوشــم اومــد، ازش خواهـش کـردم بهـم یـاد بـده اونـم مـدت کوتاهـی بهـم آمـوزش داد تـا اینکـه بقیـه روزهـا خـودم تمریـن کـردم و یـاد گرفتـم. مجبـور بـودم بـدوم، شـیرجه بزنـم! یادمـه هـر روز بـا دسـت و پـای زخمـی و لبــاس پــاره بــرمیگشــتم خونــه ولــی عاشــق ایــن ورزش شـده بـودم. فوتســال رو هــم تــوی کوچــه بــازی میکــردم کــه در واقــع فوتبــال و گل کوچیــک بــود. خنــدهای از تــه دل میکنــد و ادامــه میدهــد: میدونیــد کارهــای ســختی کــه بــه همــراه بــرادرم تــو خونــه انجــام میدادیــم باعــث شــد کــه قــدرت بدنــیام متفــاوت از بقیـه باشـه و یـک جورهایـی باعـث موفقیتـم شـد چـون هـر دو ایــن رشــتهها قــدرت لازم دارنــد. وقتــی میخواهــم در مــورد کارهای سختی کــه انجام داده، توضیـح بدهـد، کمـی بغـض میکنـد. ناراحـت میشـوم، شـاید یــاد روزگار بعــد از پدرش افتـاده. وقتــی پــدر رفــت، ســیما کوچـک بـود امـا همیشـه او را در خاطـر خـود زنـده نگـه داشـته اسـت. بالاخــره بعــد از کمــی ســکوت پاســخ میدهــد: پــدر کــه رفــت، روزگار بــه مــا خیلــی ســخت گذشــت. مــادرم هــم پــدر بــود و هــم مــادر. بــزرگ کــردن ده فرزنــد بــدون حضــور و ســایه پــدر در خانــه و بــدون منبــع درآمــد خیلــی مشــکل اســت. مـن هـم در ایـن شـرایط زود بـزرگ شـدم؛ یعنـی مجبـور شـدم بیشـتر از سـنم بفهمـم و شـرایط را درک کنـم، نـه تنهـا تقاضاهای جورواجــور از مــادرم نداشــته باشــم بلکــه کمــک حالــش هــم باشـم. تــو همــون ســن و ســال کــم، بقیــه اصلا شــبیه یــک دختــر نگاهــم نمیکردنــد چــون خیلــی پردل وجــرات و قدرتمنــد بــودم و کارهــای مردانــه انجــام میدادم، مثلا همــراه داداشــم کیسـههای ۵۰کیلویــی بــار میزدیــم. خاطرهای از پدر چـون در زمـان از دسـت دادن پـدرم سـن کمـی داشـتم هـر آنچـه بـه یـاد دارم بیمـاری او و رنجیســت کــه میکشــید. میدونــم خیلــی مــا رو دوســت داشــت و موفقیتمــون رو مـی خواسـت. امیـدوارم الان روحشـون از مـن راضـی باشـه. آشنایی با موسسه عترت بوتراب اگــر اشــتباه نکنــم ســال ٩٢ بــود کــه از طریــق کمیتــه امــداد بــا ایــن موسســه آشــنا شـدم و بایـد بگـم از همـه نظـر، مـادی، معنـوی و بخصـوص انگیزشـی خیلـی بـه مـن کمـک کردنـد. ایــن رو بیاغــراق میگــم، موسســه بوتــراب مســیر زندگــی مــن رو تغییــر داد، قبــل از آشـنایی بـا آقـای سـیدی و آقـای پیـدا هـم تـلاش میکـردم امـا بـرای رسـیدن بـه هـدف تـا ایـن حـد باانگیـزه نبـودم. ایجــاد انگیــزه موفقیــت در ورزش و ادامــه تحصیــل والاتریــن حمایتـی بـود کـه موسسـه بوتـراب بـرای مـن انجـام داد. مـن هـم ســعی کــردم بــا شــاگرد اول شــدن در هــر تــرم و شــاگرد ممتــاز اســتعدادهای درخشــان شــدن از دوره کارشناســی تــا حــالا، زحمــات همــکاران نازنیــن موسســه رو جبران کنــم. ادامه تحصیل در سطح دکتری مسلما بــرای ادامــه تحصیــل هــم فکــر و هــم تــلاش میکنــم. در واقـع بایـد بگـم مـن آرزوی نصفـهنیمـهای نـدارم و همـه چیـز رو در حــد کمــال میخــوام. مطمئــن هــم هســتم بــه لطــف خــدا در آزمــون دکتــری کــه ســال آینــده قصــد شــرکت در اون رو دارم، پذیرفتــه میشــم. برنامه برای آینده تحصیلـات بــرای مــن تمامــی نــداره، تــا جایــی کــه بتونــم درس میخونـم و ادامـه تحصیـل مـیدم چـون تنهـا راه رهایـی انسـان از فقـر کسـب علـم هسـت. بزرگترین هدف زندگی بزرگترین هدف زندگیم خوشـحالی مـادرم هسـت. تـا زمانـی کـه بدونـم ایشـون از موفقیتهـای مـن خوشـحال میشـه، هرگـز دسـت از تـلاش برنمـیدارم. فرد موفقی هستید؟ تـا حـد زیـادی بلـه، چـون مـن از شـرایط زندگـی خوبـی بهرهمنـد نبـودم ولـی بـا ایـن وجــود مقامهای زیــادی کســب کــردم هــم در ورزش و هــم در تحصیــل. قطعــا اگــر امکانـات بـرام فراهـم بـود و در شـرایط دیگهای بـودم، حتمـا در تیـم ملـی بـودم. البتـه الان هـم خـدا رو شـکر میکنـم و از شـرایطم بسـیار راضـیام. خوشبختی چیست؟ زمانـی میتونیـم بگیـم خوشـبختیم کـه در درون خودمـون آرامـش داشـته باشـیم. بـرای مـن ایـن خوشـبختی وقتـی اتفـاق میافتـه کـه بتونـم بـا اسـتفاده از توانمندیهـام بـه کسـانی کمـک کنــم کــه وضعیتــی شــبیه خـودم دارنــد. الگــوی مــن آقــای سـیدی و امثـال ایشـون هسـتند، امیـدوارم بتونـم بـه خوبـی اونهـا باشـم. علل موفقیت در تحصیل همیشـه خـدا رو شـکر کـردم بـه خاطـر اراده فوقالعـادهای کـه بهـم داده، هیـچ مانعـی بـرای رسـیدنم بـه بالاتریـن مقاطـع تحصیلـی وجـود نـداره و هیـچ چیـز باعـث نمیشـه خسـته یـا دلزده بشـم. توصیه برای فرزندان خانواده بوتراب مهمتریـن توصیهام ایـن هسـت کـه هرگـز بـه خاطـر کمبـود منابـع مالـی و شـرایطی کـه زندگـی بهشـون تحمیـل کـرده، ناامیـد نشـوند و فکـر نکننـد کـه نمیتوننـد موفـق بشــند یــا خودشــون رو دســتکم نگیرنــد. خداونــد در وجــود مــا انســانها تواناییها و اســتعدادهایی قــرار داده کــه اگــر پیداشــون کنیــم و پرورششــون بدیــم قطعــا موفــق خواهیـم شـد، پـس صبـور باشـید و پرتلـاش. آرزو برای سال ٩٧؟ سـال نـو پیشـاپیش مبـارک. آرزو میکنـم در سـال جدیـد گامـی بـه جلـو داشـته باشـید و آرزوی عاقبـت بخیـری بـرای همـه خواننـدگان محتـرم رو دارم. و اما حرف آخر خــدا رو بــه خاطــر حضــور همیشـگیاش در ثانیــه بــه ثانیــه زندگیام شــاکرم، مــادرم رو بــا تمــام وجــود بــه خاطــر فداکاریهایی کــه بــرای بــزرگ کــردن مــن و خواهــر و برادرهایم انجــام داد و زحماتی کــه بیمنت کشــید، ســتایش میکنم، در نهایــت از جنـاب آقـای سـیدی، موسـس محتـرم عتـرت بوتـراب و تمـام کسـانی کـه در ایـن موسســه بــه نحــوی مــا رو تشــویق میکننــد و همیشــه حواسشــون بــه مــا هســت، نهایــت ســپاس و تقدیــر رو دارم و بایــد بگــم در میــان تمــام نداشــتههام، وجودشــون دلگرمــم میکنــه. فــردای مصاحبــه باخبــر شــدیم ســیمای عزیــز و تیــم پرتلاششــان در مســابقات فوتســال مناطــق ١٠ کشــور مقــام قهرمانــی رو بــه دســت آوردنــد. کســب ایــن مقــام را بــه فرزنــد پرافتخارمــان صمیمانــه تبریـک گفتـه و بـا تمـام وجـود بـه زنـان ورزشـکار کشـورمان افتخـار میکنیــم.